ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
طبیعت انسانی مرزهای خود را دارد؛ شادی و غم و درد را تنها تا میزانی معین بر می تابد و این مرزها که شکست، انسان هم از پای در می آید.
پس بحث در اساس این نیست که آیا فلان آدم قوی است یا ضعیف؟ بلکه صرف نظر از آن که رنج روحی باشد یا جسمانی، می پرسیم آیا این آدم در حد توان خود تحمل کرده است؟
و به گمان من، همچنان که ضعیف خواندن انسانی که از یک تب بدخیم جان باخته کاری نابجاست، نازیبنده هم خواهد بود آن آدمی که جان خودش را می گیرد، ترسو خطابش کنیم.
فاطمه روشن
نمی دانم اشتباه می کنم یا نه ...
اما تا بحال هر که را دیده ام که در زمینه فلسفه مطالعه و یا تحقیق داشته ، بیشتر از دیگران به این مقوله ( خودکشی ) فکر کرده است .
هر چند برای فلاسفه و افکارشان احترام زیادی قائلم .
اما نمی دانم چرا آخر فلسفه به پوچ گرایی می رسد .
نه اینطور نیست
غالب فلسفه خوان ها به پوچ گرایی نمی رسند. فقط از منظری متفاوت به مشائل نگاه می کنند و همین باعث اینطور برداشت ها درباره ی این افراد میشه
اگه امکان داره توضیحی داشته باشید که از چه منظری به مسائل نگاه می کنند ؟!
مثلا مرگ رو بهتر درک می کنند ؟! یا زندگی رو !
البته با نظر شما در این مورد مخالفتی ندارم . فقط برای اطلاع بیشتر خودم توضیح خواستم ...
چون راجع به فلسفه مطالعه ی اندکی داشته ام.
ممنون میشم اگر تشریح بفرمایید.